بشریت که روزگاران گذار خویش را به سختی سپری کرده و اینک مدعی است، عرصه در کمال را فتح کرده است. هنوز نتوانسته پاسخی شایسته و عادلانه به مساله زنان بدهد.
به گزارش به نقل از آمان ،عهدها، پیما ن ها، قطعنامه ها و کنوانسیونها یک به یک بر برگ های تاریخ نظام مردسالار جهانی نوشته می شوند و زنان همچنان حاملان تاریخی خشونتی زیر پا برجای می مانند. نه از میزان و تنوع خشونت کاسته می شود و نه امیدی به پایان آن است. امروزه گویا برخی از کشورها که گویی از سر عطوفت بخشی از حقوق خود را از آن زنان می کنند، اما در مقابل به هیچ وجه قادر به حل این مساله نیستند. خشونت بر زنان در زبان جنسیتزده در فرهنگ های تبعیضآمیز در اندیشه ها و نگاه ها و رفتارها بازتولید می شود و بنیان تمدن بشر را از دستیابی، آشتی و آرام و قرار باز میدارد. جلوه های خشونتورزی آنچنان طیف گسترده ای دارد که گاه حتی تشخیص آن ناممکن است. زنی می گوید همسرش از ابتدای پیوندشان تاکنون نام او را بر زبان نیاورده است، زنی می گوید همسرش او را به نام های حقیر میخواند، حتی آنگاه که به ازدواج مجدد همسرش بدگمان است، نیز کتک می خورد.
او در خیابان با الفاظ رنج می کشد. در خانه هر روز تهدید به طلاق می شود، تهدید به اخراج از خانه و محرومیت از فرزندش می شود. هر روز به هزار زبان بر او موکد می شود که زن بودن او را مستحق مجازات در هر یک از لحظات زندگی اش کرده است، این احساس بی عدالتی او را که مادر است به چنین وضعی مبتلا می کند که حس تبعیض در تمام وجود او ته نشین و در نهایت نهادینه می شود و درون جامعه چونان زخمی خون چکان می ماند. زنان بار سخت کار خانگی را بر دوش دارند کاری که نه اندازه دارد و نه دستمزد. به همین دلیل آنها مجبور هستند، به هنگام اشتغال به کارهای پست، نیمه وقت، کم درآمد و کم اهمیت مشغول شوند، این گونه فقر زنانه می شود، دسترسی زنان به منابع و امکانات اندک و سهم آنها ناچیز و بی مقدار می شود و این عدم توازن قدرت رابطه فرادستی و فرودستی را تشدید و تعمیق می کند. در نتیجه آن همه انواع خشونت باز تولید می شود. بسیاری ستم بر زنان را عمیق ترین و اصلیترین شکل ستم بر انسان و نقطه آغازین همه جنگ ها و نزاع های بشری می دانند برخی تقسیم انسان را به فرادست و فرودست را نطفه شروع تمام دردها و رنجهای انسان می دانند، برخی برآن هستند که تنها راه برون رفت از جهان آشوب زده سرگردان و عصبانی امروز زنانه شدن جهان است.
آنها مشارکت فعالانه زنان در همه عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را تنها راه دستیابی به توسعه صلح احیای محیط زیست و احیای انسانیت می دانند، اما نظام قائم بر جهان از قبایل کوچک جدا مانده از تمدن در حاشیه های زمین تا مدعیان پیشرفته ترین تمدن های بشری هنوز درمانده از حل این مساله بنیادین بشر هستند. ساختارهای جهان و کنش های بشری جملگی حکایت از استمرار سلطه های مردانه دارند. هریک از قاب هایی که سیاستمداران و حکام جهان در آن نقش می بندند گواه کوچکی بر استقرار دیرپای مردسالاری و استمرار عزم پولادین بشر به فراموشی زنان و بر ایجاد موانع ساختاری برای تحول پیش پای زنان کارخانگی بازارهای مردانه خشونت ورزی قوانین موجه و محرومیت اقتصاد مردانه سیاست مردانه دولت ها جملگی دست در کارند تا همچنان راه را بر عدالت ببندند و زنان را مستعد خشونت پذیری کنند. امروز در ایران برای دستیابی به توسه پایدار و غلبه بر آسیب های اجتماعی نیازمند عزمی استوار برای حل مساله زنان هستیم ما نیازمند اصلاح قوانین و اتخاذ سیاست جنایی افتراقی هستیم.
ما از قانونی که کیفر خشونت مبتنی بر جنسیت را معلوم ساخته و به این دلیل پایه های فرهنگی خشونت بر زنان را متزلزل سازد بی بهره ایم. لایه تامین امنیت زنان در برابر خشونت سالهاست که در هزار مجاری قانونی مانده و مطالبات جامعه مدنی برای تصویب آن را پاسخی نیست. ما امروز بیش از همیشه برای آنکه در کوران مصائب زنده بمانیم، نیازمند فائق آمدن بر تضاد بنیادین درون زیست جهان خود یعنی مرد و زن و حصول تفاهم و ادراک مشترک و گفت وگوی تعاملی هستیم و این از رهگذار آموزش همه افراد از کودکی تا کهنسالی است و روند جامعه پذیری جنسیتی با نخستین نگاه و نخستین کلام به کودک آغاز می شود. باید با آموزش با تصویب قوانین و با اصلاح ساختارها متوقف شده و انسان فرصتی برای صلح، برای دوستی و برای مشارکت بیابد. خشونت از نخستین نگاه و کلام ها باید زدوده شود، زنان باید باور کنند که سهم مقدر آنها از هستی، محرومیت و ناتوانی نیست. آنها خود باید به عزم خود عازم جاده های توانمندی و مشارکت اجتماعی شوند، خود باید باور کنند جهان بدون حضور عادلانه ایشان بر بشر امن نخواهد بود.